امشب شب عزیزیست.
شاید که عزیزترین شب باشد.
خیلی خیلی بییشتر از شاید، البته.
شب قدر، یک شب در سال است. دقیق کسی نمیداند که کدام شب است. ولی امشب، یعنی شب بیست و سوم ماه رمضان، احتمال شب قدر بودنش، از همه بیشتر است.
پریرشب، البته که خواب موندم. ولی یکی از دلایل خواب ماندنم، تغییر ساعت بود که کاملاً فراموشش کردهبودم و با یک ساعت تاخیر، بعد از اذان صبح بیدار شدم.
ولی امشب، میخواهم که بیدار بمانم. کمتر از 5 ساعت به اذان صبح مانده است و زمان زیادی نیست.
امشب میخواهم که این دعاها را بکنم. می خواهم این حرفها را به خدا بزنم. می خواهم که بگم
کاي کمينه بخششت ملک جهان
من چه گويم چون تو ميداني نهان
ليک گفتي گرچه ميدانم سرت
زود هم پيدا کنش بر ظاهرت
اي هميشه حاجت ما را پناه
بار ديگر ما غلط کرديم راه
بار ديگر ما غلط کرديم راه
بار ديگر ما غلط کرديم راه
بار ديگر ما غلط کرديم راه
این بار دیگر، آی میسوزونه آدمی را. آی می سوزونه. یعنی پیشفرض قضیه اینه که مدام بریم و بگیم بار ديگر ما غلط کرديم راه.
میخوام بگم، آخدا؟! هستی؟ صدامو داری؟ هیچ خبری ازت نیست؟ با بالا بالا ها میپری و دیگه ما زیر میزیا رو ریز میبینی!
آخدا؟چی کار داری میکنی؟ امتحان؟ آخه این پز دادن داره که یک استاد دانشگاهی بیاد و یک مسالهی دکترا را از یک بچه دبستانی بپرسه که "دارم امتحانت میکنم"؟
چی بگم والا.
این آخدای ما هم، مثل اینکه بعضی موقع ها خوصله اش سر میره و خوش خوشانش میشه که با ماها یک تفریحی بکنه! میگی نه؟ فکر میکنی الان که من دارم اینها رو مینویسم، داره چی کار میکنه؟ خشمناک شده؟ نه جانم، الان داره قه قه به من یک لا قبا میخنده که بابا دمت گرم، حالا برای ما کشاف (یعنی خیلی خیلی کاشف!) شدی؟!!! قاه قاه قاه قاه
نه آخدا. ما کاشف نشدیم. ما بعضی موقعها دور از جون شما، به اینجامون میرسه. بعد نه که خدا هم که نیستیم، معصوم هم هکذا، میزنه به سرمون و اس و شرهایی هم میگیم! شما را جو نگیرد!
میخوام بگم حالا من به کنار، این داش ما چه غلطی کرده که داری این کارا رو باهاش بکنی؟ اون داش هم هیچی، اون پیرمرد، چی؟ اون پیرمرد که این همه خالصانه، حالا شاید هم همراه با جاهلانه! تو رو خوند، اون هم؟ نکن باباجان، نکن.. این کارا خوبیت نداره. خودت رو بد نام میکنی. حالا ما هیچی. مردم پشت سرت هیچ میدونن چی میگند؟ میگن خب چه فایده، اون که اون همه، مثل ما که هیچی، شد همینی که ماهاییم. چی؟ به خاطر اینکاه جاهل بود؟ به خاطر اینکه ابله بود؟ نه، اون تو رو دوست داشت. اونایی که تو دوستشون داری رو دوست داشت. پس چه فرقی میکنه بین اون و اونایی که تو رو دوست ندارند؟
آخدا، هی هی هی
آره. میدونم. جواب همه اینها رو میدونم. د میدونم که الان وضعیتم اینه دیگه. عالم بی عمل. گفت مثل زنبور بی عسل. ولی من قبول ندارم. زنبور بی عسل، دیگه در بدترین حالتش نیش میزنه و نوش نمیده. ولی عامل بی عمل، خودش رو هم نیش میزنه و نابود میکنه.
سلامت باشید. خوش باشید. راضی باشید.
نظر های اخیر